English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1204 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
straying U که متوقف نشده باشد
strays U که متوقف نشده باشد
stray U که متوقف نشده باشد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
specification U یات مشخصات ساخته نشده باشد
virgins U که قبلاگ روی آن ضبط نشده باشد
virgin U که قبلاگ روی آن ضبط نشده باشد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
blank bill U براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
plaintext U متن یا اطلاعی که کدگذاری یا رمزگذاری نشده باشد
uncased well U چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
testamentary U وصیتی
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
vexata questio U موضوع مختلف فیه مسالهای که پس از بحث زیاد حل نشده باشد
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
preclinical U وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
text U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
texts U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
conditioning U شرطی کردن شرطی سازی
heirs U ورثه
nuncupative will U وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
legal heirs U ورثه قانونی
creditor's bill U به ورثه میدهد
delivery U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
consent U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consented U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consenting U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consents U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
specificity U نرخ ورودیهای نامرتبط , که از کل اعداد ورودیهای نامرتبط فایل یا پایگاه داده یا کتابخانه بازیابی نشده باشد
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
testatrix U موصی
testator U موصی
legatee U موصی له
bequest U موصی به
beguest U موصی به
bequests U موصی به
legacy U موصی به
legator U موصی
legacies U موصی به
devisee U موصی له
devisor U موصی
object of will U موصی به
beneficiary of a will U موصی له
legacies U ترکه موصی به
legacy U ترکه موصی به
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
residuary U موصی له باقی مانده
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
to give up the ghost U جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
unsought U جستجو نشده کشف نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
teller U قائل
tellers U قائل
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
ditheist U قائل بدوخدا
euhemerism U قائل شدن
disallows U قائل نشدن
discriminator U قائل به تبعیض
disallowing U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
discriminate U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
prices U بها قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
valuers U ارزش قائل شونده
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
price U بها قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
make an exception U استثناء قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
forjudge U تبعیض قائل شدن
valuer U ارزش قائل شونده
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
valorize U ارزش قائل شدن برای
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
incomplete U انجام نشده پر نشده
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
provisional U شرطی
conditioned U شرطی
protatic U شرطی
eventual U شرطی
provisory U شرطی
conditional U شرطی
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
conditionality U صورت شرطی
unconditioned U غیر شرطی
condeitional branch U انشعاب شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
conditional instruction U دستورالعمل شرطی
conditional jump U جهش شرطی
conditional operator U عملگر شرطی
conditonal branching U انشعاب شرطی
conditioned suppression U منع شرطی
unconditioning U شرطی زدایی
conditioned stimulus U محرک شرطی
conditioned response U پاسخ شرطی
conditioned reflex U بازتاب شرطی
conditioned inhibition U بازداری شرطی
conditional transfer U انتقال شرطی
conditional statement U دستور شرطی
conditional statement U حکم شرطی
case branch U انشعاب شرطی
soft hyphen U خط تیره شرطی
conditioned response U واکنش شرطی
the subjunctive mood U وجه شرطی
provisional U شرطی مشروط
on no condition U به هیچ شرطی
conditioning U شرطی شدن
subjunctive U وجه شرطی
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1براى خودت ارزش قائل باش
1 if there's any justice
1Vintage style
1some services are not in full force
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com